ادیسون در سنبن پیری پس از اختراع چراغ برق یکی از ثروتمندان آمریکا به شمار می رفت و درآمد سرشارش را تمام و کمال در آزمایشگاه مجهزش که در ساختمان بزرگی قرارداشت، هزینه می کرد. این آزمایشگاه بزرگترین عشق پیرمرد بود.

در همین روزها بود که نیمه های شب از اداره آتش نشانی به پسر ادیسون اطلاع دادند، آزمایشگاه پدرش در آتش می سوزد و حقیقتا کاری از دست کسی بر نمی آید و تمام تلاش ماموران فقط جلو گیری از گسترش آتش به سایر ساختمان ها است. آنها تقاضا داشتند که موضوع به نحو قابل قبولی به اطلاع پیرمرد رسانده شود.

پسر با خود اندیشید که احتمالا پیرمرد با شنیدن این خبر سکته می کند و لذا از بیدار کردن پیرمرد منصرف شد و خودش را به محل حادثه رساند و با تعجب دید که پیر مرد در مقابل ساختمان آزمایشگاه روی یک صندلی نشسته است و سوختن حاصل تمام عمرش را نظاره می کند.

پسر تصمیم گرفت جلو نرود و پدر را آزار ندهد. او می اندیشید که پدر در بدترین شرایط عمرش بسر می برد

ادامه مطلب

داستان کوتاه ادیسون

داستان کوتاه ارتباط قلبی

آزمایشگاه ,پیرمرد ,آتش ,ساختمان ,تمام ,پدر ,می کند ,اندیشید که ,پیرمرد منصرف ,منصرف شد ,شد و

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اینجا همه چیز هست دستگاه تعلیم و تربیت و تهدیدات فرهنگی صبح ازدواج آسان تولید کننده سینی کابل 33530243 نردبان کابل|لوله برق فولادی،گالوانیزه،لوله فلکسیبل برق بلاگی برای فایل ها دکوراسیون آس کلیاتِ صائب جعفری (نظم و نثر) kahrobacolurt20 musichelena